نوشته شده توسط : یکتاو علی

اي كه دور از مني و در ياد مني/باخبر باش كه دنياي مني/شاديت شادي من غصه ات غصه ي من/ قلب من خانه ي تو خانه ات قبله من

****************************************

باز هم ثانيه ها اسم تورا جار زدند و دقايق همه امشب به تو تكرار زدند وسكوتي كه در اين عقربه ها مي چرخند نكند در دل تو اسم مرا دار زدند

****************************************

گل اگر خار نداشت...دل اگر بي غم بود...اگر از بهر پرستو قفسي تنگ نبود....زندگي، عشق، اسارت همه بي معنا بود.

***************************************

عادتم داده خيال تو كه تنها نشوم ياد ما هم نكني باز به يادت هستم

**************************************

خاك پاي دوست نزد ما يك آرزوست دوست اگر قابل بداند جان ما تقديم اوست

*************************************

صدايت چون نگاهت خوب و نيكوست پيامت ميدهم چون دارمت دوست

*************************************

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت


برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب



:: برچسب‌ها: من , علی , دوست ,
:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 25 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یکتاو علی

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 

 

دیشب دور از تو قلم برداشته و متن زیر را برایت نوشتم تا بدانی دور از تو چه می كشم .

من نمی گویم با من حرف نزنی می میرم ولی اگه حرف بزنی زنده می مونم

حالا احساس امشبم را بخوان :

تو شب را با بالش خیس از اشك بسر كردن و از ترس اینكه

دلدارت دور از تو چه می كند و دستت را بی هوا به سویش كه دردسترست نیست دراز كردن

وخود را در حفره های تنهایی یافتن را تا حالا حس كرده ای ؟؟؟

تو برای گریه كردن منتظر اشك شدن و بی دوست بودن را با تمام وجود

در یافتن و با حسرتهای بی پایان به امید اینكه روزی شاید

فقط یه جمله محبت آمیز از او بخوانی و بیهودگی این انتظاررا تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

به كسی دل بستن و دور از شهوت شبها را با موزیك حسرت و ترنم اشك به صبح رساندن

و تك تك امیدهای به یاس تبدیل شده دلت را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو زندگی كردن با روح دوست و شبها را به یاد مهتاب رویش و

ستارگان چشمان دلدارت به صبح رساندن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تونبض و تپش عشق را در رگهای دستانت كه هر لحظه شوق در آغوش گرفتن یارش را دارد

و خود را در تنهایی شب میان گریه های سیاهی شب محصور دیدن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو به درون وتفكرات عاشقانه برگشتن و سراپا درد عشق بودن و درمان نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو تا لحظه ای كه اشك چشمانت خشك نشده گریه كردن و با نگاههای عمیق پر ازحسرت عشق به همه جا نگاه كردن

را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو كسی را كه بیش از همه دوست داری و دستت به آن نمیرسد و بدون حضورش لحظه ای آرام

و قرار نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟‌

تو محرم اسرار تنهائیت فقط قلم وكاغذ بودن و چشم به سفیدی كاغذ

و اشك قلم دوختن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟‌

نمی دانم .....

ولی من تمام آنچه كه گفتم با تمام وجودم احساس كرده ام .

تو هم بنویس دردها و حسرت دور از یار بودنت را به دست چه كسی

درمان خواهی كرد .

 

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت


برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب



:: برچسب‌ها: من , علي ,
:: بازدید از این مطلب : 508
|
امتیاز مطلب : 126
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 24 آبان 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد